۱۳۹۰/۰۵/۰۹

من یار بی یارانم

شمس تبریزی :
-گفت : خدا یکیست .
گفتم : اکنون توراچه؟ چون تو در عالم تفرقه ای : صد هزاران ذره.هر ذره در عالم ها پراکنده .پژمرده .او خود هست .وجود او قدیم است .تو را چه؟ چون تو نیستی!
-هرکسی حال خود می گویند و می گویند که کلام خدای را معنی می گوییم.
-هر یکی به چیزی مشغول  و به ان خوشدل و خرسند .بعضی روحی بودند، به روح خود مشغول بودند.بعضی به عقل خود، بعضی به نفس خود، تو را بی کس یافتیم.همه یاران رفتند به سوی مطلوبان خود و تنهات رها کردند.من یار بی یارانم.

برگرفته ازمقالات شمس
ویرایش جعفر مدرس صادقی
ص 17و18

نگاهی به تعدادی از ایات قران- جزء اول

-حق را به باطل نپوشانید تا حقیقت را پنهان سازید و حال انکه به حقانیت ان اگاهید.بقره 42

-چگونه شما که مردم را به نیکوکاری دستور می دهید خودرا فراموش می کنید و حال انکه کتاب خدا را می خوانید چرا در ان اندیشه و تعقل نمی کنید؟ بقره 44
-هر مسلمان و یهودی و نصارا( مسیحی ) و ستاره پرست که از روی حقیقت به خدا و روز قیامت ایمان اورد و نیکوکاری پیشه کند البته از خدا پاداش نیک یابد و هیچ گاه بیمناک و اندوهگین نخواهد شد. بقره 62 ( نظر شخصی : نمی گوید فقط مسلمان ها به بهشت می روند. معتقدان به ادیان مختلف  را حتی ستاره پرستان را که بسیاری از مسلمانها کافر به حساب می اورند،در صورتی که به حقیقت معتقد باشند یکسان حساب میکند )
-هر چه از ایات قران را نسخ کنیم یا حکم انرا متروک سازیم بهتر از ان یا مانند ان را بیاوریم.ایا مردم نمی دانند که خداوند بر هر چیزی قادر است؟ بقره 106

-اگر از انها به شما مسلمین ستمی رسید ،در گذرید مدارا کنید تا هنگامیکه فرمان خدا برسد که البته خدا بر هر چیز قادر و تواناست. بخشی از بقره109
 و یهود گفتند هرگز به بهشت نرود جز طایفه یهود. و نصاری گفتند جز طایفه نصاری .بگو ای پیغمبر که این شما را بس ارزوئی است بگو بر این دعوی برهان اورید اگر راست می گوئید بقره 111 (نظر شخصی : تلنگری به مسلمانان که  خودتان را تنها درستکاران  عالم حساب نکنید)
بگویید ما مسلمین ایمان به خدا اورده ایم  ... ومیان هیچ یک از پیغمبران فرق نگذاریم . بخشی ازبقره  136( نظر شخصی : نمی گوید جایگاه محمد بالاتر از عیسی یا موسی است )

بر اساس  ترجمه مهدی الهی قمشه ای

۱۳۹۰/۰۵/۰۸

ما سبکباران اسانتر به منزل می رسیم

علی ابن ابی طالب : بر این جامه که پوشیده ام چندان وصله زده ام که از وصله کننده ان شرم دارم.روزی به من گفت : این پیراهن مندرس را که دیگر وصله نمی خورد به دور اندازید. گفتم اهسته باش !ما سبکباران اسانتر به منزل می رسیم.!
نهج البلاغه/ترجمه جواد فاضل/ص16

نام معلم شمس تبریزی بود!

پدر و مادری کودک  خود را پیش استاد مکتب خانه می اورند.کودک به غایت بازیگوش و مردم ازار است. از  معلم می خواهند او را به شاگردی قبول کند. معلم شرط می گذارد : اگر او با دست شکسته  شده از تنبیه نزد شما امد  اعتراضی نکنید. پدر و مادر  علی رقم علاقه شدید به کودک قبول می کنند. کودک قدم به مکتب می گذارد. از همان روز اول اشکار و پنهان به ازار و اذیت سایر کودکان می پردازد.معلم با وجود اینکه می بیند خود را  به ندیدن می زند. فردا   معلم از کودک  می خواهد درس روز قبل (قران ) را تا جایی که خوانده است رو خوانی کند.کودک سهوا باعث پاره شدن صفحه ای از قران می شود.همین بهانه کافیست تا معلم کودک را به باد کتک بگیرد.اما این کتک  از روی ازار نیست .از روی خشم و عصبانیت هم نیست . هدفی را دنبال می کند.کودک کتک خورده را به خانه می برند .بعد از یک هفته بار دیگر کودک ترسان و دزدیده بار دیگر قدم به مکتب خانه می گذارد .این بار با ادب رفتار می کند .از همه مودب تر.
مدتی می گذرد .روزی یکی از کودکان مکتب به معلم می گوید کودک بیرون مکتب مشغول تخته بازی کردن (با جماعت اراذل و اوباش) است. معلم به راه می افتد .ان چنان کودک را دوست دارد که در دل ارزو می کند ای کاش کودک با دیدن  او بگریزد و دچار تنبیه نشود. سر بزنگاه مچ کودک را می گیرد.او را به مکتب خانه می اورد. کودک به شدت فلک می شود. چنان  که تا یک ماه از خانه بیرون نمی اید. بعد از یک ماه مجددا راهی مکتب خانه می شود . مادرش می پرسد کجا می روی ؟ می گوید پیش استاد .می پرسد چرا؟( بعد از اینهمه تنبیه)
کودک پاسخ می دهد : او خدای من است نه استاد من ! تا زمان مرگ از او جدا نخواهم شد.  خدا می داند  که عاقب زندگیم اویزان شدن از کدام چوبه دار مجازات بود  اما او مرا اصلاح کرد.
نام معلم شمس الدین محمد تبریزی بود!

برگرفته ازمقالات شمس
ویرایش جعفر مدرس صادقی
ص 12 تا 15

۱۳۹۰/۰۵/۰۷

خود راهنمای خویشتن باش

 علی ابن ابی طالب : ای بشر ، ای در همه حال عاجز و ضعیف ،ای در پادشاهی و گدایی یکسان،اگر هم خود به داد خویشتن نرسی کس بفریاد تو نخواهد رسید ، و اگر با تفکر و اندیشه خویش بیدار نشوی ، اندرز (هیچ) کس بیدار و اگاهت نخواهد کرد . هم خود راهنمای خویشتن باش.
نهج البلاغه/ترجمه جواد فاضل/ص10

در دل می باید که باز شود

 شمس تبریزی :
-اگر به عرش روی هیچ سود نباشد ،و اگر بالای عرش روی و اگر زیر هفت طبقه زمین، هیچ سود نباشد .در دل می باید که باز شود .جان کندن همه انبیا و اولیا و اصفیا برای این بود ، برای این می جستند.
-همه عالم در یک کس است چون خود را دانست همه را دانست
-یکی می گریست که برادرم را کشتند تتاران .دانشمند بود.گفتم که اگر دانش داری دانی که تتار او را به زخم شمشیر زنده ی ابد کرد.یکی از زندان بجست ، بر او بباید گریست که چرا جست از این زندان؟ ... یا قفس شکستند و می زاری که ان قفس را چرا شکستند تا ان مرغ رهایی یافت ؟...یکی به خدا پیوست بر خود نمی گرید .اگر از حال خود واقف بودی بر خود گریستی.
-هر که تمام عالم( دانایی) شد از خدا تمام محروم شد و از خود تمام پر شد





خدایا زمام امور بدست تست

علی ابن ابی طالب : خدایا ، آشفتگان تو چون از حوادث گیتی رنجور شوند بتو پناه می اورند و سختی بار مصائب را با نوازش عشق تو اسان به منزل می رسانند.اینان مطمئن اند که زمام امور بدست تست و بر کاخ هستی جز اریکه سلطنت جاودانت کرسی دیگری نیست
نهج البلاغه ترجمه جواد فاضل بخش نخست ص 5

کاسه ، واسطه رسیدن به آب

شمس تبریزی : اگر چه این معانی در عبارت همچو اب در کوزه است ، بی واسطه کوزه من آب نیابم.ان معانی که در عربیت است و در کسوت عربیت ، خواهم که دریابم .مقصود از تعلم عربی جز ان ندارم